همیشه صبور بودی
سلام پسر قشنگم چندروزی میشه که به وبلاگت سر نزدم پسر خوب مامان اینروزها دلم بدجوری گرفته الکی الکی قشنگ مامان اگه بعضی وقتا حوصله ندارم ببخشید دیشب رفته بودی قطره دنتولو برداشتی و بازم ازروی کنجکاوی خاصتی سراز کارش دربیاری که ای وای چی شد ای باغ امید کارت به اینجا کشید بله کردی تو دهنتو دهنت آتیش گرفت منم تندی بهت ماست دادم خوردی اخلاقت مثل دخترهاست تا چیزی میشه تند وتند میگی مامان من میترسم الهی دورت بگردم آخه چرا؟ چند شبی هست تا مامانو بابا رو نخوابونی چشم رو هم نمیزاری آخ که چه کیفی میکنه بابا همچی بغلش میکنی پشتش میزنی و آروم...
نویسنده :
مامان ندا
16:07