ناگفته های من
پسر قشنگم سلام آخه کی گفته پسرا مثل دخترا نمی تونن دلبری کنن نفس مامان از روزی که خدا تورو بهم داد تنهاییام تو شهر غربت پرزدنو رفتن توشدی رفیق گرمابه و گلستان مامان فدای اون دل کوچیکت بشم که برا من یه دریای مواج معرفته آخه من چطور میتونم خدا رو به خاطر این همه مهربونیش شکرگزار باشم هرچی فکر میکنم که یادم بیاد تو این چهار سال کی مامانو اذیت کردی به خدا قسم یادم نمیاد نه فکر کنی احساسات مادرانه باعث میشه من اذیتهای تورو کتمان کنم نه جان مامان کوچولوی مامان یه روزی که نشستی واینا رو خوندی بدون مامانو بابا برا شادی تو از خیلی چیزا خودشون گذشتن آرامش خودشونو دادن تا تو ...
نویسنده :
مامان ندا
14:29